میپرسند:چرا امام زمان (علیه السلام) با کلمه قائم و مهدی خوانده میشود و چرا بعضی با شنیدن لقب قائم برمیخیزد و می ایستد؟ پاسخ: در بسیاری از روایات آن حضرت با القاب قائم و مهدی یاد شده و در مورد قائمبسیار میشد که در زمان ائمه علیه السلام بر اثر ظلم و فساد حاکمان غاصب امامان به یاد امام زمان می افتادند و میفرمودند:قائم ما انتقام ما را خواهد گرفت. قائم یعنی قیام کننده نظر به این که قیام و نهضت حضرت مهدی جهانی است و در تمام تاریخ بشر چنین قیام و حکومتی نبوده است و آن حضرت با این عنوان خوانده میشود. اما اینکه پیروان آن حضرت با شنیدن این لفظ و با گفتن این کلمه برمیخیزند و می ایستند یک نوع عمل مستحبی و احترام و اظهار پیوند وانتظار به رآن حضرت است و ضمنا مردم را به یاد نهضت و قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می اندازد و برای آنها این تلقین عملی میشود که باید برخواست نهضت کرد و امیدوار بود و به زمینه سازی برای ظهور و قیام جهانی رهبری معصوم و قاطع که امید پیامبران و امامان و همه مستضعفان جهان و قلب تپنده هستی است پرداخت. این کار حتی در زمان امام صادق در میان شیعیان معمول بوده و حتی نقل شده در خراسان در حضور حضرت امام رضا کلمه قائم ذکر شد امام رضا برخاست و دستش را بر سر نهاد و فرمود((اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه)).خداوندا بر فرجش شتاب کن و راه ظهور و نهضتش را آسان گردان
ابـوحـمـزه گـویـد: حـضـرت صـادق (علیه السلام ) را دیـدم کـه هـنـگـامـى کـه مـى خـواسـت از منزل بیرون رود لبانش را مى جنبانید و بر در خانه ایستاده بود، عرض کردم : من شما را دیـدم کـه هـنگامى که از منزل بیرون آمدى لبانت را مى جنباندى آیا چیزى گفتى ؟ فرمود: آرى هـمـانـا انـسان چون از منزل بیرون رود هنگامى که خواهد بیرون رود سه بار بگوید: (((اللّه کـبـر))) و سـه بـار بـگـویـد: (((بـاللّه خـرج و بـاللّه دخل و على اللّه توکل ))) (سپس گوید:) (((اللهم افتح لى فى وجهى هذا بخیر و اختم لى بـخـیـر وقـنـى شـر کـل دابة انت آخذ بناصیتها ان ربى على صراط مستقیم ))) پیوسته در ضـمـانـت خداى عزوجل مى باشد تا خداوند او را بجائى که بوده است برگرداند
ویژگی های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخی خصایص و ویژگی های امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مطابق احادیث و روایات عبارتند از: از خاندان و ذریه پیامبر است هم نام و هم کنیه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و شبیه ترین مردم به آن حضرت است نهمین فرزند از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است اسم پدرش حسن (علیه السلام) است مادرش سیده کنیزان و بهترین ایشان است دوازدهمین امام و خاتم الائمه است دارای دو غیبت صغری و کبری عمر بسیار طولانی دارد زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد گذشت روزگار او را پیر نمیکند ولادتش پنهانی است دشمنان خدا را میکشد و زمین را از شرک و ظلم پاک میکند دین خدا را آشکار و اسلام حقیقی را در روی زمین گسترش میدهد و فرمانروای روی زمین میشود با شمشیر قیام میکند دارای نسبتهایی از انبیاست که از آن جمله غیبت است روش او سیره پیامبر است پس از آنکه مردم در آزمایش های سخت واقع شوند ظهور میکند وقتی حضرت مهدی ظهور کند حضرت عیسی نازل میشود و پشت سرش نماز میخواند پیش از ظهورش بدعت ها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور رایج میشود هنگام ظهورش منادی آسمان به نام او و پدرش ندا میکند که همه آن را میشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام میکنند پیش از ظهورش نرخ ها بالا میرود و بیماری ها زیاد میشود و جنگ های بزرگ برپا میشود و بسیاری کشته میشوند پیش از ظهورش نفس زکیه و یمانی کشته میشوند و در بیدا (مکانی بین مکه و مدینه)خسوفی واقع میشود و دجال و سفیانی خروج میکنند و حضرت آنها را میکشد پس از ظهورش برکات آسمان و زمین آشکار میشود و زمین آباد میگردد و هیچ کس غیر خدا را پرستش نمیکند سیصد و سیزده نفر اصحاب او هستند که در یک ساعت به محضرش حاضر میشوند معجزات بسیاری دارد و بسیاری به دیدار رحضرتش مشرف شده اند
خداى تبارک و تعالى ثوابى را که بر حسن خلق بنده میدهد مانند ثواب کسى است که هر صبح و شام در راه خدا جهاد کند
امام صادق علیه السلام
روایت جالب حکیمه خاتون از تولد امام زمان از کسانی که در هنگام تولد امام زمان علیه السلام حضور داشتند و جریان را مفصلا شرح داده.حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی و عمه امام حسن عسکری علیه السلام است.شرح این داستان این است: حکیمه خاتون میگوید:روزی به خانه امام حسن مشرف شدم.شبانگاه که نیمه شعبان سال ۲۵۵ بود وقتی خواستم به منزلم برگردم امام حسن فرمود:عمه جان امشب در خانه ما بمان زیرا ولی خدا و جانشین من در این شب متولد خواهد شد.پرسیدم از کدام کنیزانت؟فرمود از سوسن.پس هرچه در سوسن جست و جو نمودم آثاری از حمل ندیدم.بعد از افطار و ادای نماز با سوسن در یک اطاق خوابیدیم.طولی نکشید که از خواب بیدار شدم و در فرمایشات امام حسن تفکر می نمودم.بعد مشغول نماز شب شدم.سوسن هم از خواب برخواسته و نماز شب به جای آورد.نزدیک سپیده دم بود ولی از وضع حمل خبری نبود.داشتم در صحت وعده امام حسن تردید مینمودم که از اطاقش فرمود : عمه جان!شک نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است. ناگهان احوال سوسن را متغیر دیدم.از جریان پرسیدم فرمود:احساس ناراحتی شدیدی در خود میکنم.من به تهیه مقدمات وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را بر عهده گرفتم. طولی نکشید که ولی خدا پاک و پاکیزه به دنیا آمد و در همان حال امام حسن فرمود:عمه جان!فرزندم را بیاور.وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته دهان مبارکش را بر چشمان آن کودک نهاد.بلافاصله باز شد.سپس دهانش را بر دهان و گوش آن نوزاد نهاد و دست بر سرش مالید.پس از آن کودک به سخن آمده و به تلاوت قرآن مشغول شد.بعدا کودک را به من داد و فرمود:به نزد مادرش ببر!کودک را نزد مادرش بردم و به منزل بازگشتم.در روز سوم نیز به خانه امام حسن مشرف شدم و ابتدائا به قصد دیدار نوزاد به حجره سوسن رفتم اما کودک را ندیدم.پس خدمت امام حسن مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سوال نمایم.امام حسن ابتدائا فرمود:عمه جان!فرزندم در پناه خدا غایب شده است.هنگامی که من از دنیا رفتم و دیدی شیعیانم اختلاف دارند جریان ولادت فرزندم را به شیعیان مورد وثوق خبر بده.اما باید آن قضیه مخفی بماند.زیرا فرزندم غایب خواهد شد
⚠️ امروز عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود. مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز. من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید. آیهای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح میآید.
🔊 صدایت آشنا و پُررنج بود؛ پدرم بیدرنگ از خواب پرید. مادرم با کفگیر به زمین تکیه داده بود. من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم. اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ورانداز میکردند. و تو خود را معرفی کردی: ⚪️ « ای اهل عالم! من بقیهالله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم... » 😍 باورمان نمیشد. آنجا بود که گُل از گُلمان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه»
🔰 بعد با طنین محمدیات ما را خواستی:«...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاریمان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم». وصف نشدنی است. در پوست خود نمیگنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجدهٔ شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم.
👈 خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچههایی که خانههایشان اسیر سیلاب شده، بیرون میریختند. یکی دکمه پیراهنش را بین راه میبست، دیگری گِرِه روسریاش را میان کوچه محکم میکرد، عدهای زیر بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی میافتاد!
💠 مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی، رایگان شیرینی پخش میکرد و دَم گلفروشیِ سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس!
🔸 ماشینها بوقزنان و بانوان کِلکشان و گلابپاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد»
📺 خیلی از نگاهها به ویترین یک تلویزیون فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابرهٔ جهانی شود. نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشهٔ مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم میخورد که تو را قبلاً در محلهشان دیده وخیلیها اشکهایشان را با آستین پاک میکردند تا یک دل سیر تماشایت کنند.
🌅 در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان میشد، دل شیعیانت مثل سیر و سرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودیها ببیندت.
🔆 راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود: «مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمیآید مگر ناگهانی» قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت ماندهایم.
😭 کاش زودتر برسی...